درد مشترکی ست که بر دوش می کشیم یکی گاه فریاد می زند و گاه دیگری در خود فرو می برد چگونه شوق پیغام ها روخداد های امروز را داشته باشم؟ آنگه که افسوس نبودت در چنین روزی چنین بر من سایه افکنده؟ جایت بیش از همیشه بیسش از حد تصور خالی ست “ای […]
بایگانی جولای, 2011
زیباییت
زیباییت مرا به خواب می برد لطافت نگاهت و آرامشت و مستی من از دیدن تنها عکس هایت و یاد آوری آن شب و پرواز من در آسمان ای کاش دیدار مجددی بود م.فردا 1390/05/07
من
من بودن سخت ترین کاری که تا کنون سعی کرده ام انجام دهم تا کنون همه بوده ام و هیچ حال ببینید مرا که از نو زاده می شوم م.فردا 1390/05/04
یک داستان
یک داستان قدیمی اعتماد بیش از حد و یا اعتماد اشتباه جواب یکسان خواهد بود ویرانی ولی اعتماد بیش از حدی که به اشتباه باشه نتیجش فقط یه فاجعه می تونه باشه و حال یک داستان داستان من م.فردا 1390/05/04
شرط رفاقت
هر آنچه شرط رفاقت بود کردم ولیکن افسوس که بی راهه رفته ام عمر، بی دلیل سپرده ام دل، به اشتباه بسته ام ای پیر م.فردا 1390/05/04
ای پیر آشنا
خنده هاست که پشت هم می زنی بر من منگر نگاه رو به زمینم و سکوت 9 ماهه ام که جهان نیز جایی به تو خندد جایی راه به تو بندد ای پیر م.فردا 1390/05/04
بود و نبود
آمدم بود پیغامی گذاشتم جوابی نیامد نوشتم دوباره آمدم نبود م.فردا 1390/05/04
آتش
با این پریشانی به کدامین سوی نگاه اندازم راه گم می کنم در طوفان هایت به همگام نادیده گرفته شدن هایم به کدامین سبب چنین سخت سخن می گویی از احساس از فردا از آسایش و خواب روز هایم، شب هایم همه از آن تو بیا تا زمانی را گرد آتش عشق پیش هم باشیم […]
دیوانه وار
دوره ای تازه در حال ظهور دوره ای عاری از دقدقه پر ز نور پر ز احساس و تماس پر ز آغوش و هم آوایی ما لب بام و سر کوی زیر مهتاب و لب جوی بوسه بر لب می زنم دیوانه وار رو به سوی آسمان می روم دیوانه وار م.فردا 1390/05/01
روز و شب
تو ای روز و شب من ای آتش سوزان درون ای روح ز زنجیر گسسته ای فریاد وجود آرام بران جسم مرا که بی تو هیچ راه نمی رود بی قرار مشو که با هر بی قراری ات جان ز لب چو باد می رود م.فردا 1390/05/03