به تاریکی می راند مرا خواندن نوشته هایی که از مرگ و دوری سخن می گویند همچنان پنجره ها باز هستند برای آوردن عطر تو و همچنان من در انتظار یک نگاه تو تمام جهان را می دهم برای با دیدن لبخند بر لبانت شادی و طراوت صدایی که به دور از خستگی و کار […]
بایگانی ‘دفتر دوم’
تماسی دیگر
صدا می آید صدای زنگ یک، دو، سه، …. ادامه دارد نه پاسخی و نه پیغام گیری باز پشت در می ماند یک تماس نا موفق دیگر م.فردا 1390/04/08
بوسه و باد
دستانم را به باد می دهم تا تو را در آغوش کشد بوسه به شب می دهم تا طولانی ترین بوسه را به تو دهد و من چه دور از تو در این گوشه ی دنیا ایستاده ام م.فردا 1390/04/08
سنگ قبر
گاه به نوشته هایم چنان می نگرم که به سنگ قبر نانوشته ام سنگی سیاه و ساده تنها چند خط نام و نام خانوادگی تاریخ ها و دیگر هیچ تمامی نوشته ها نیز چنین هستند من شما تاریخ و دیگر هیچ پس بخوانید سنگ قبر مرا م.فردا 1390/04/08
کدامین غروب
گاه بر بلندای افق طرح دو عاشق می بینید آسمان غروب است و دست ها در دست هم ولیکن هیچگاه نپرسیده اید چرا غروب؟ چرا دست ها در هم؟ و چرا آغوشی در کار نیست؟ و نه بوسه ای؟ آن طرح نه وصال است و نه نزدیکی که لحظه خونین جدایی ست به روایتی نرم […]
حفاظت شده: خسته
هیچ چکیدهای موجود نیست زیرااین یک نوشته حفاظت شده است.
راه آخر
می نویسم فریاد می زنم می نویسم سر به دیوار می زنم می نویسم سر به بیابان می نهم می نویسم . . . و حال از همه این ها دگر خسته ام هیچ یک افاقه نکرد راه آخر پرواز م.فردا 1390/04/08
دیوانگی
دیوانگی دنیایی دارد به موازات این دنیا که گاه به هم نزدیک می شوند ولی هیچ گاه پای دیوانه به این دنیا نمی رسد م.فردا 1390/04/09
گاه و بی گاه
گاه و بی گاه لج می کند این دل دیوانه من با تمام عالم هستی اتان گاه شاد است چنان که از نگاهش شوق می ریزد برای ادامه برای حیات و گاه چنان غمگین است که با هزاران من عسل هم نمی شود به آن نزدیک شد م.فردا 1390/04/09
حفاظت شده: شمارش
هیچ چکیدهای موجود نیست زیرااین یک نوشته حفاظت شده است.