بایگانی ‘دفتر دوم’

بی حاصل


آنچه از من در بر شما به جای خواهد ماند تله خاکی ست بی حاصل کوله باری پر ز ورق و مشتی عکس بی نور به هزاران خواهش نیز باد آنها را نخواهد برد آب آنها را نخواهد شست

شلیک


سر ها همه پایین بودند که صدایی آمد کلام شلیک شده بود گوش ها نا خواسته هدف بودند چشم ها شاهدی بی گناه بر گناه دستان م.فردا 1390/04/08

اثر


گاه بر اين خرقه پاره ی من اثر تازيانه روزگار است اثر گاز سگ زندگى و اثر پنجه زهراگین شکست م.فردا 1390/04/08

حفاظت شده: برای فردا ها


هیچ چکیده‌ای موجود نیست زیرا‌این یک نوشته حفاظت شده است.

گاه


گاه بيش از انچه انديشيده ام سخت و سرد مى شوم اين جنون طاقت فرسا گريبان بگرفته از من چنين گاه در مى مانم از خلقت و مخلوقات م.فردا 1390/04/07

بى تابى


بى تاب و غمگين از كم خردى مردمان روزگار كه مانع از رسيدن دو سايه دو بوسه و دو قلب به هم مى شوند در شبى، كه مى تواند مسير باد ها را تا دور دست ها تغيير دهد م.فردا ١٣٩٠/٠٤/٠٧

سرما


آنگه كه در سرماى تنهايى هايم تنها انديشه بوسه و با تو بودن مرا گرم مى كرد انديشه حضور مردمان در اطرافم در كار نبود و حال كه رسيده ام حضور مردمان مرا از آغوش تو جدا مى كند به انديشه روزى

با من از عشق بگو


گاه به دونبال عطرش در خيابان ها ساعت ها گشته ام گاه در كنار جوبى در كوچه ها به تماشاى محل ايستادنمان نشسته ام و گاه مسيرى بلند تر را رفته ام چون توان عبور از مسير هايى را كه با او رفته بوده ام را به تنهايى نداشته ام م.فردا 1390/04/06

طلوع


بر اين غروب أسف ناک زندگى ام چنان درخشيد كه روشنايى خورشيد چون تاريكى شب در آن گم شد م.فردا 1390/04/06

جاودانگى


احساسى كه در رو به بهشت دارد گاه پر ز سوال و گاه پر ز بوسه است ديوارش اراسته به نقش و نگار تن او آرى جاودانگى در يك قدمى ست رخت ها را بايد كند وقت جارى شدن در حال است چند بوسه آن سو تر مى توان بهشت را در آغوش كشيد ببنيد […]

عضو خوراک مطالب شوید مرا در توییتر دنبال کنید!