مسیر تازه ای
در افق زندگی دیده می شود
مسیری پر از درخت های گیلاس
در یک سو
و انگور ها در سویی دیگر
تنها لازم است
از مسیر کنونی جدا شده
و به آن پیوست
م.فردا
1390/04/15
مسیر تازه ای
در افق زندگی دیده می شود
مسیری پر از درخت های گیلاس
در یک سو
و انگور ها در سویی دیگر
تنها لازم است
از مسیر کنونی جدا شده
و به آن پیوست
م.فردا
1390/04/15
عالمی
فرا تر از وسعت دید من و تو
با سقفی بلند تر از آسمان ما
و خورشیدی درخشان تر از خورشید ما
رود هایی
پر ز شراب
که هر جرعه اش هزاران سال خوشی و رقص به همراه دارد
تنها در لحظه تماس ما
بوسه های ما
هزاران بار از نو متولد می شود
م.فردا
1390/04/15
با شنیدن صدایش
رو به آسمان می روم
همچون امروز
ولیکن
بیش از پیش به فکر فرو می روم
تنها با دیدن نوشته هایش
همچون امشب
به هم می ریزد
تمام فکر ها
سرمای نگاه مردمان شهر
رو به جنون می کشد مرا
راه به جایی نمی برد
فریاد و گریه ام
این مردمان شهر
سخت تر از سنگ گشته اند
روزگار پر ز سبزه و گل کجا و حال ما کجا؟
م.فردا
1390/04/14
مرا چک چک اشک هایت بیدار می کند
گریه ات برای چیست؟
تمام هستی ام
تماماً برای تو
.
..
…
گریه ات برای چیست؟
بوی مرده می دهم
دگر صدای من
برایت نا آشناست
مرده ام ولی
تمام هستی ام
تماماً برای توست
م.فردا
1390/04/12
شوکه می شوند
از دیدن نفس های آخرم
گریه نمی کنند
سکوت مرا برده است
سال هاست
که سکوت
مرگ تدریجی مرا
در خود جای داده است
من
به گوش های خود شک می کنم
خوشحال می شوم
ز دیدن لبخند هایتان
هر چند نمی شناسمتان
آرزوی هر روزه ی من
طولانی بودن عمر لبخندتان
طولانی تر از عمر من
م.فردا
1390/04/12
چنان شکسته می شوم
که صدایش گوش همسایگان را می آزارد
چنان افسرده می شوم
که نگاهم چون مستان باده به دست
مرا گرفتار می کند
مرا مخوانید
که گوش هایم
جز ناله ی دلم
جز صدای او
هیچ نمی شنود
م.فردا
1390/04/12
ای کاش
همچون کتاب
شروع به خواندن یک دیگر نکنیم
همچون هدیه های سال نو
بسته ای پر از طراوت
احساس
و دوستی باشیم
هر روز تازه
و جدید
برای خود
و برای فردا
م.فردا
1390/04/10