آتش


با این پریشانی
به کدامین سوی نگاه اندازم
راه گم می کنم
در طوفان هایت
به همگام نادیده گرفته شدن هایم
به کدامین سبب چنین سخت
سخن می گویی از احساس
از فردا
از آسایش و خواب
روز هایم، شب هایم
همه از آن تو
بیا تا زمانی را گرد آتش عشق
پیش هم باشیم

م.فردا
1390/05/04

دیوانه وار


دوره ای تازه
در حال ظهور
دوره ای عاری از دقدقه
پر ز نور
پر ز احساس و تماس
پر ز آغوش و هم آوایی ما
لب بام و سر کوی
زیر مهتاب و لب جوی
بوسه بر لب می زنم
دیوانه وار
رو به سوی آسمان می روم
دیوانه وار

م.فردا
1390/05/01

روز و شب


تو ای روز و شب من
ای آتش سوزان درون
ای روح ز زنجیر گسسته
ای فریاد وجود
آرام بران جسم مرا
که بی تو هیچ راه نمی رود
بی قرار مشو
که با هر بی قراری ات
جان ز لب چو باد می رود

م.فردا
1390/05/03

دوره ای تازه


دوره ای تازه
در حال ظهور
دوره ای عاری از دقدقه
پر ز نور
پر ز احساس و تماس
پر ز آغوش و هم آوایی ما
لب بام و سر کوی
زیر مهتاب و لب جوی
بوسه بر لب می زنم
دیوانه وار
آغوشت گرم تر است
بیا تا که هم ره شویم
سوی آسمانی
تا که ما جاری شویم

م.فردا
1390/05/01

عریان شو


عریان شو
عریانی ات بی مشکلی است
آنگاه که عریان زاده
و عریان می رویم
ما برای پیوستن
همه روزی عریان می شویم
بر کن این پوسته
که چو دیوار
میان مان فاصله افکنده است

م.فردا
1390/05/01

نشسته ام به انتظار


نشسته ام به انتظار
روز ها، ماه ها، …
تکرار یک فضا
یک جرعه از عطش دیدار مجددمان
و بی خیالی مطلق تو

م.فردا
1390/05/01

در پس مرگ من


در پس مرگ من
کسی نخواهد گریست
که این نه پایان من است و نه پایان شما

بگذارید همه گرد آیند
دوست و دوشمن، آشنا و غریبه ها
در آن لحظه همه یکسانید

خنده زنید که مجدد در جهان خود زنده می شوم
خنده زنید که به تمام نرسیده ها رسیده ام
به آنجا که جهان پیش پای من
هزاران بار سجده می کند

م.فردا
1390/04/31

نزدیک است


صدای مرگ را
در یک قدمی به وضوح می شنوم
بی دلیل و انگیزه زیستن
صدایش را رسا تر کرده
تیرگی شب نیز
انعکاسی بلند و بی پایان به آن می دهد
تکرار واژه است
که با هر تپش قلب که به گوش می رسد
پایانت نزدیک است
نزدیک است
نزدیک

م.فردا
1390/04/31

ادامه می دهم


تنها ادامه می دهم
تا به صبح برسم
همین
بی هیچ انگیزه ای
بی هیچ دلیلی

سخت است
برای ادامه زیستن
همیشه به دنبال دلیل بودن
و نیافتن

م.فردا
1390/04/31

سرمای دو ره گذر


سرد می شوم
بی احساس، در مقابل تو
در زمان صحبت هایمان، پر از انرژی
و تنها بعد از ترک کردنت، بی حس
….
اعتراف می کنم
تمام کرده هایت
گفته هایت
و بی محلی هایت
برای نابود کردن یک رابطه کافی بوده است
و موفق

شاید فرق من و ره گذری در خیابان

عضو خوراک مطالب شوید مرا در توییتر دنبال کنید!