به جنون می رانی مرا
با هر نگاه افسرده ات
و باز می مانم ز حرف زدن
با اشاره ات برای سکوت
م.فردا
1390/04/27
به جنون می رانی مرا
با هر نگاه افسرده ات
و باز می مانم ز حرف زدن
با اشاره ات برای سکوت
م.فردا
1390/04/27
نوشته ای که برای صلج و پوزش رفته بود
تنها شعله بر افراشت
نگارش غلط من و خواندن اشتباه تو
مهر پایانی بود
بر دوستی پر مهر تو
م.فردا
1390/04/30
خوشحال می شوم
چو گویی دنیا به من داده اند
آنگه که لبخند بر لبان تو می بینم
م.فردا
1390/04/30
احساس راستین آن است
که با گذشت زمان کم مشود
گر همیشه عاشق بودی
در حضور و غیابش
آنگه خود عاشق بخوان
م.فردا
1390/04/30
جهان بهشت می شود
گر خنده بر من زنی
جام شراب می دهی
در هر نگاه و ناز
م.فردا
1390/04/30
-= تقدیم به دوستی که بیش از همه از من رنجید، ببخش برای تمام نادانی هایم =-
بارها دل تنگ می شود برای دیدنش
ولیکن تماس ممکن نیست
مشکلات بسیار ساخته ام
دگر افزونش نکنم
م.فردا
1390/04/30
از پشت پنجره چو بلبل می خوانی
مرغ در قفس را به آن می رانی
چو خود در قفس باشی
باز چونین می خوانی؟
م.فردا
1390/04/29
دگر دعوایی در کار نیست
دگر برای بنزین در صف نمی ایستد
پشت چراغ قرمز
به صدای بوق ممتد مسافر کش ها گوش نمی دهد
دگر خبری از سفر
شعر خواندن
تعمیر ماشین
دوربین و عکس نیست
آری
او از همه ی اینها راحت شده است
حال نگران مردم است
کین چنین به بی راه می روند
م.فردا
1390/04/28