نوشته ای که برای صلج و پوزش رفته بود تنها شعله بر افراشت نگارش غلط من و خواندن اشتباه تو مهر پایانی بود بر دوستی پر مهر تو م.فردا 1390/04/30
بایگانی ‘سفری کوتاه تا خود’
نیسم صلح
ای دوست دیرین من ای نسیم صلح اگر خواندی بهشت از آن تو م.فردا 1390/04/30
لبخندی بر لبان تو
خوشحال می شوم چو گویی دنیا به من داده اند آنگه که لبخند بر لبان تو می بینم م.فردا 1390/04/30
احساس راستین
احساس راستین آن است که با گذشت زمان کم مشود گر همیشه عاشق بودی در حضور و غیابش آنگه خود عاشق بخوان م.فردا 1390/04/30
بهشت
جهان بهشت می شود گر خنده بر من زنی جام شراب می دهی در هر نگاه و ناز م.فردا 1390/04/30 -= تقدیم به دوستی که بیش از همه از من رنجید، ببخش برای تمام نادانی هایم =-
مشکلات بسیار
بارها دل تنگ می شود برای دیدنش ولیکن تماس ممکن نیست مشکلات بسیار ساخته ام دگر افزونش نکنم م.فردا 1390/04/30
قفس
از پشت پنجره چو بلبل می خوانی مرغ در قفس را به آن می رانی چو خود در قفس باشی باز چونین می خوانی؟ م.فردا 1390/04/29
حفاظت شده: مدت هاست
هیچ چکیدهای موجود نیست زیرااین یک نوشته حفاظت شده است.
مشکلی دیگر؟
دگر دعوایی در کار نیست دگر برای بنزین در صف نمی ایستد پشت چراغ قرمز به صدای بوق ممتد مسافر کش ها گوش نمی دهد دگر خبری از سفر شعر خواندن تعمیر ماشین دوربین و عکس نیست آری او از همه ی اینها راحت شده است حال نگران مردم است کین چنین به بی راه […]
خنده بر لبان تو
می خندی به تمام نوشته هایم به تمام افکارم و به زندگی ام خوشحالم که تمام حماقت های من خنده ای بر لبان تو نشاند م.فردا 1390/04/28