بایگانی ‘دفتر دوم’

بی پاسخ


“لحظاتی پیش را چگونه سپری کردی؟” او می پرسد آسان است پرسیدنش ولیکن پاسخی ندارم هیچ چه بگویم آنکه در افسون گل سرخی که در این نزدیکی خانه دارد معلق بودم؟ که روز را با اندیشه تماس دستانم با آغوش گرمش تا کنون سپری کرده ام؟ چه بگویم

مپرسید


چه می خوانید مرا؟ مجنون که دارو ندارد دیوانه که زنجیر ندارد سبک که بند ندارد عاشق، که عشق ندارد و نمی دانند مرا هر چه می خوانید بخوانید صدایتان خوش است بار ها بر لب بام و تراس خانه یتان قصد آشیانه زندن کرده ام ولی ولی …..

نزدیک است …


همه مرا به نهایت سوق می دهند نزدیک است زمان شکستنم زمانی که بی صدا تنها صدای خداحافظی به گوش خواهد رسید از دیوار ها که رفتنم را نظاره می کنند تا به اوج رسیدنم را شاهد مباشند کسی در این سفر همراهم نخواهد بود سفری از من به خودم شاید بازگشت

موسیقی متن و من و ن


آه..ه…ه می کشد صدای کمانچه در فضای اتاق پر شده صدای هیچ کس به گوش نمی رسد صدایی واضح کلماتی گنگ و سنگین را تکرار می کند حال صدای گیتار، کیبورد و در پایان صوت بلبلی که خود می زند و از انعکاس می گوید و از بر خواستن به یاد آتش می افتم که […]

چند خط


وزن گیرم و پرواز کنم تا آنجا که نرسد هیچ کس گویم از دل را با تو من همان هستم که بودم باز مست و خمار نگاه تو ام باز جاری شوم در نور تا رسم بر در خانه ات و گویم با تو راز نگفته ی دل را من همان روح سرگردانم که روز […]

عضو خوراک مطالب شوید مرا در توییتر دنبال کنید!