ضربات اخر است
سخت مى كوبد
انديشه ى مرگ
زنده در رگان من جاريست
لحظه اى از تپش مى ايستد
چه كسى در پى نبود من
انديشه ى سرد مرا ياد خواهد كرد
هيچ كس
كه به راستى هيچ كس
تنها من هستم و من و اين ضربات قوى
غروب نزديك است
غروب تنهايى ديگر
به انانى كه دوستشان داشته ام
بوسه اى از سوى من دهيد
بر پيشانى هايشان
و گل رزى
بر لبانشان
مرگ در يك قدمى ست
اماده ام براى آخرين ضرب و سفر
بزن و برو پى دردى نو
…
م.فردا
١٣٩٠/٠٦/١٤