بایگانی ژوئن, 2011

نزدیک است …


همه مرا به نهایت سوق می دهند نزدیک است زمان شکستنم زمانی که بی صدا تنها صدای خداحافظی به گوش خواهد رسید از دیوار ها که رفتنم را نظاره می کنند تا به اوج رسیدنم را شاهد مباشند کسی در این سفر همراهم نخواهد بود سفری از من به خودم شاید بازگشت

موسیقی متن و من و ن


آه..ه…ه می کشد صدای کمانچه در فضای اتاق پر شده صدای هیچ کس به گوش نمی رسد صدایی واضح کلماتی گنگ و سنگین را تکرار می کند حال صدای گیتار، کیبورد و در پایان صوت بلبلی که خود می زند و از انعکاس می گوید و از بر خواستن به یاد آتش می افتم که […]

چند خط


وزن گیرم و پرواز کنم تا آنجا که نرسد هیچ کس گویم از دل را با تو من همان هستم که بودم باز مست و خمار نگاه تو ام باز جاری شوم در نور تا رسم بر در خانه ات و گویم با تو راز نگفته ی دل را من همان روح سرگردانم که روز […]

های 01


های که دیوار می ریزد در کنارم و من در خواب خوش وفای اویم جاه او را سخت بر گرفته و من را خیال دوستانی که مرا به فریاد می خوانند و منی که در درون خویش جاری می شوم یک ترا مرا چندن به وجد می آورد که آنچه مدت ها در گلو داشته […]

عضو خوراک مطالب شوید مرا در توییتر دنبال کنید!