بایگانی ‘در انتظار مرگ’

چه بگویم؟


پس از صدای زنگ هزاران بار دعا بر آوردم که هیچ از شب گذشته مپرسد نمی خواهم دروغ بگویم ولی نمی خواهم بگویم درد من از دیدار هایی ست از شنیدن سخنان یست که سخت بر آتش می کشد مرا از جانب تو *** در هنگام صحبت هایش

همه چیز به همه چیز می آید


روز ذهنم مشغول بود اخلاقم بد، بد تر از سگ با آنانیکه همه پشتیبانم بودند (خانواده ام) بد کردم به دلیل اندیشه های چند روز گذشته ام حال نه خود هستم و نه کسی حال دیوانه ای سر گشته ام از خانه دور از خودم دور تر و از این دنیا جدا

ترس هایم


حال مطمئن تر می شوم که راه من در گذشته برای عدم ارتباط با مردم (و عدم اطمینان به همه) کاملاً درست بوده نه به عنوان فرار که به عنوان یک سیستم پیش گیری کننده چون به سختی می شه کسی رو پیدا کرد که قابل اطمینان باشه این فشار روحی داره بد تر می […]

عضو خوراک مطالب شوید مرا در توییتر دنبال کنید!